طلوع نزدیک است اگر بخواهیم
ظهور تو زیباتر از ظهور همهی زیباییهاست
چشم به راه زیباترین بهاریم
خدایا انتظار چقدر دیر میگذرد
با صد نگاه خسته، صدا میزنیم تو را
بیایید همه منتظر آمدنش شویم
فرخنده میلاد امام زمان بر همه شیعیان جهان مبارک باد
قطعهی گمشدهای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم، یکی باز کم است
این همه آب که جاری است نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است.
(اللهم عجل لِولیکَ الفَرَج)
ای عاشقان ، ای عاشقان ، جان می رسد ، جان می رسد
مهری درخشان می دمد ، ماهی فروزان می رسد
آید نوای کاروان ، بر گوش جهان کان دل ستان
تا دل ستاند زین و آن ، اینک شتابان می رسد
رخسار ماهش را ببین ، زلف سیاهش را ببین
برق نگاهش را ببین ، یوسف به کنعان می رسد
ساقی ببخشا جام را ، از باده پر کن کام را
گو باز این پیغام را ، پیمانه گردان می رسد
رونق فزای باغ ها ، لطف و صفای راغ ها
بر قلب عاشق ، داغ ها ، زیبا گلستان می رسد
بر درگهش کن بندگی ، خواهی اگر پایندگی
کان رهنمای زندگی ، و آن مهد عرفان می رسد
مهر سحر ، ماه صفا ، بحر گهر ، گنج وفا
آیینه یزدانما ، خورشید ایمان می رسد
یار موافق می رسد ، دلدار صادق می رسد
قرآن ناطق می رسد ، محبوب یزدان می رسد
کاخ وفا ، قائم از او ، مهر و صفا دائم از او
غرق طرب ? صائم ? از او ، جان می رسد جان می رسد
کانون مداحان و شعرای آئینی شهرستان سلسله
کریم باوفا، آقا ابوالفضل
خداوند سخا، آقا ابوالفضل
دلی دارم که نذر مرقد توست
ببر تا کربلا، آقا ابوالفضل
عباس آمد تا برادری را معنا کند
وفا را شرح دهد، ایثار را الگو باشد
شجاعت را تفسیر کند و دلاوری را مصداقی والا گردد
ای زمین بوس تـو ادب عباس
پسر اشجع العرب عباس
بـه تـو دادند ای سراپا نور
قمر هاشمی لقب عباس
پدرت فاتح اسـت خیبر را
تـو از او برده ای نسب عباس
کربـلا فتـح علقمه کردی
در دل آب و تشنه لـب عباس
از تـو ایثار مفتخر گشته
وز تـو تاریخ در عجب عباس
حرمت را چو کعبه گرم طواف
ملک و حور روز و شب عباس
ماه شعبان شدو گدای توام
مـن جا مانده از رجب عباس
در رضای تـو عفو رحمانی اسـت
بین مـن و خدا گناهانی اسـت
یا حسین! عاشقانت میدانند که تنها با شور حسینی است که میتوان شیرینی ایمان را چشید
یا حسین! میآیی و در دیدار آفتابی تو، خلایق قد میکشند؛ اما بلندی مقام تو فراتر از پندار ماست
میلاد تو، آغاز صبحی است که در آن، آفتاب به اشتیاق تماشایت پلک میگشاید تا اولین زائر هر روز تو باشد
÷
«به ابی انت و امی پسر شیر خدا
که به درد دل دنیا تو دوایی و شفا»
پسرم هیچ، خودم هیچ، نفسهایم نیز
به فدایت همه جانم، نرسد بر تو بلا
تو بیا شعله بیفروز به میلاد خوشت
سر هر کوچه و هر خانه به الطاف خدا
به غزل، شعر و هر گویش و هر ساز دلی
بسرایم به توسل به خودت، رود سخا!
سر هر نقطه و هر حرف، تو خطی بگذار
که شود بندهنوازی ز شما روز جزا
به خطا معترفم، شاه شهیدان ولی
تو کجا، بنده کجا، خالق بخشنده کجا
پدرم، مادر عاشق و برادر، پسرم...
همه در خدمت آن شاه، خودش کرده سوا
نوکریت، همهجا تحفه حساب میآید
به چه سنجند ز بازار دنی، با چه؟ طلا؟
تو که کردی به تنم خرقهی حبّت، بنشین
به سرایم نفسی، ای گلِ گلزار کسا
تو شفایم بده با تربت آن کرب و بلا
دل بیمار مرا جز تو کجا بوده دوا؟
تو بیا از قفسم راحت و آزادم کن
سر کویت که نشینم، شدهام هست و رها
کانون مداحان و شعرای آئینی شهرستان سلسله