تبریک به مناسبت ولادت امام حسن عسکری


((دست بیفشانید و عود بسوزانید که یازدهمین مسافر بهار،
 از راه می رسد؛ قدم هایش را شکوفه باران کنید!))


میلاد یازدهمین حجت خداوند، پیام آور آیینه و روشنی، بر رهروان صدیقش مبارک باد!

امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
(جدال مکن که ارزشت مى رود و شوخى مکن که بر تو دلیر شوند.)

Image result for ‫شعر و مطلب به مناسبت ولادت امام حسن عسکری امام یازدهم‬‎

طلوع و غروب حضرت عسکری(ع)


امام حسن عسکرى، فرزند امام هادى(علیه السلام)، در روز هشتم ربیع الثّانى یا ۲۴ ربیع الاوّل سال ۲۳۲ هجرى قمرى در مدینه به دنیا آمد.

مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد . این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد . کنیه آن حضرت ابامحمد بود .

امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سیاه کمانی ، چشمانی  درشت و پیشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسیار سفید بود . خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش – در ایام عمر کوتاه خود – روشن کرد .

به طور کلی دوران عمر ۲۹ساله امام حسن عسکری (ع ) به سه دوره تقسیم می گردد : دوره اول ۱۳سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت . دوره دوم ۱۰سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزدیک ۶ سال امامت آن حضرت می باشد . دوره امامت حضرت عسکری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود . خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند . امام حسن عسکری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانید .


کراماتی از امام حسن عسگری(ع):


مقصود ما از ذکر برخی از کرامات امام برای این است که به حق او آگاه شویم و این نکته را دریابیم که ائمه هدی (ع)، همه نور واحدند و از ذریتی پاک که خدا برای ابلاغ و اتمام حجتش و اکمال نعمتهایش بر ما، آنها را برگزیرد …. بگذارید با هم به راویان گوش بسپاریم تا ببینیم چگونه این کرامتها را برای ما بیان می‌کنند:

 ۱- یکی از راویان به نام ابوهاشم گوید: محمدبن صالح از امام عسکری (ع) درباره این فرموده خدای تعالی:

لله الامر من قبل و من بعد. «امر از آن خداست از قبل و از بعد.» (سوره روم ، آیه ۴)

پرسید: امام پاسخ داد، امر از آن اوست پیش از آنکه بدان امر کرده باشد و باز امر از آن اوست بعد از آنکه هر آنچه خواهد بدان امر کرده باشد. من با شنیدن این جواب با خود گفتم: این همان سخن خداست که فرمود:

(الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین)

«…. خلق و امر از آن اوست، بزرگ است خداوند پروردگار جهانیان.»(سوره اعراف ،آیه۵۴)

پس امام رو به من کرد و فرمود: همچنانکه تو با خود گفتی: (الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین). من گفتم … گواهی می‌دهم که تو حجت خدایی و فرزند حجت خدا بر خلقش. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص۲۵۷)

 

۲- ابوهاشم جعفری گوید: از سختی زندان و بند و زنجیر به امام عسکری شکایت بردم. آن حضرت برایم نوشت: تو نماز ظهر را در خانه خود می‌گذاری پس به وقت ظهر از زندان آزاد شدم و نماز را در منزل خود به جای آوردم. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص۲۶۷)

 

۳- از ابوحمزه نصیر خادم روایت شده که گفت: بارها شنیدم که امام‌عسکری (ع) با غلامانش و نیز دیگر مردمان با همان زبان آنها سخن می‌گوید در حالی که در میان آنها، اهل روم، ترک و صقالبه بودند. از این امر شگفت زده شدم و گفتم: او در مدینه به دنیا آمده و تا زمان وفات پدرش در بین مردم ظاهر نشده و هیچ کس هم او را ندیده پس این امر چگونه ممکن است؟ من این سخن را با خود گفتم پس امام رو به من کرد و فرمود: خداوند حجت خویش را از بین دیگر مخلوقاتش آشکار ساخت و به او معرفت هر چیز را عطا کرد. او زبانها و نسبها و حوادث را می‌داند و اگر چنین نبود هرگز میان حجت خدا و پیروان او فرقی دیده نمی‌شود. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص۲۶۸)

 

۴- امام را به یکی از عمّال دستگاه ستم سپردند که نحریر نام داشت تا امام را در منزل خود زندانی کند. زن نحریر به وی گفت: از خدا بترس. تو نمی‌دانی چه کسی به خانه‌ات آمده آنگاه مراتب عبادت و پرهیزگاری امام را به شوهرش یادآوری کرد و گفت: من بر تو از ناحیه او بیمناکم، نحریر به او پاسخ داد: او را میان درندگان خواهم افکند. سپس درباره اجرای این تصمیم از اربابان ستمگر خود اجازه گرفت. آنها هم به او اجازه دادند. (این عمل در واقع به مثابه یکی از شیوه‌های اعدام در آن روزگار بوده است).

نحریر،‌ امام را در برابر درندگان انداخت و تردید نداشت که آنها امام را می‌درند و می‌خورند. پس از مدتی به همان محل آمدند تا بنگرند که اوضاع چگونه است. ناگهان امام را دیدند که به نماز ایستاده و درندگان گرداگردش را گرفته‌اند. لذا دستور داد او را از آنجا بیرون آوردند. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص۲۶۸)

 

۵- از همدانی روایت کرده‌اند که گفت: به امام عسکری نامه‌ای نوشتم و از او خواستم که برایم دعا کند تا خداوند پسری از دختر عمویم به من عطا فرماید. آن حضرت نوشت: خداوند تو را فرزندان ذکور عطا فرمود. پس چهار پسر برایم به دنیا آمد. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص۲۶۹)

 

۶-عبدی روایت کرده است: پسرم را به حال بیماری در بصره رها کردم و به امام عسکری (ع) نامه‌ای نگاشتم و از وی تقاضا کردم که برای بهبود پسرم دعا کند. آن حضرت به من نوشت: خداوند پسرت را اگر مومن بود، بیامرزد. راوی گوید: نامه‌ای از بصره به دستم رسید که در آن خبر مرگ فرزندم را درست در همان روزی که امام خبر مرگ او را به من رسانده بود، داده بودند و فرزندم به خاطر اختلافی که میان شیعه در گرفته بود، در امامت تردید داشت.

(سیره الائمه الاثنی عشر ، ص۲۷۴)

گ

(محسن نادری نایب رئیس کانون مداحان شهرستان سلسله)

نظرات 1 + ارسال نظر

التماس دعا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.